Page 9 - مجله دکتر شاکری
P. 9

‫آقای خیالی به دریا میرود‬

‫جوادلگزیان‬                                           ‫آقای خیالی لباسهایش را سریع پوشید و‬
                                                     ‫کلاهش را شترق محکم گذاشت سرش و با‬
‫آقای خیالی گفت‪ :‬نخیر‪ .‬وقت ندارم‪ .‬من دربستی‬           ‫فریاد گفت‪:‬مادرجان خداحافظ ! من رفتم‪ .‬مادر‬
‫می‌گیرم به سمت دریا‪ .‬حوصله ندارم فکر کنم کدام‬        ‫آقای خیالی با تعجب نگاهش کرد و گفت‪:‬آخه‬

                  ‫دریابرومودوبارهدادزد‪:‬آیدریا‪.‬‬         ‫هنوزصبحانهنخوردی!کجامیخواهیبروی؟‬
‫این بار یک ماشین کوچولوی آبی رنگ قدیمی که‬            ‫آقای خیالی جواب داد‪ :‬دیشب خواب دریا را‬
‫چراغ‌های قرمزش را روشن کرده بود ایستاد و یک‬
‫مرد سبیلو که شب‌کلاه آبی بامزه‌ای داشت‪ ،‬سرش‬                             ‫دیدم‪.‬دلمهوایدریا کرد‪.‬‬
‫را از پنجره آورد بیرون و گفت‪ :‬امروز دریا طوفانیه و‬   ‫مادر گفت‪ :‬باید برنامه بریزی‪ .‬با چی میخوای‬
                                                     ‫بری؟ آخه تک و تنها که نمیشه‪ .‬دوستی‪ ،‬رفیقی‬
                                    ‫خندیدورفت‪.‬‬
‫از آن به بعد هر چه آقای خیالی داد و هوار زد دریا‪...‬‬                                  ‫یاآشنایی‪...‬‬
‫دریا‪ . ...‬هیچ ماشینی نگه نداشت که نداشت‪ .‬بعد از دو‬   ‫آقای خیالی گفت‪ :‬دیرم شد مادر‪ ...‬خداحافظ‬
‫ساعت آقای خیالی که حسابی خیس و خسته و تشنه و‬         ‫و در را تَ َرق محکم بست و از پله ها پایین آمد‬
‫گرسنه شده بود برگشت خانه و دید که مادرش منتظر‬        ‫که دید ای وای شرشر باران شروع شده و چتر‬
‫است و تازه برایش شلغم آماده کرده تا آقای خیالی‬       ‫برنداشته است‪ .‬اما آقای خیالی با خودش گفت‬
                                                     ‫اگر برگردم و چتر بردارم دیرم میشود به‬
                                     ‫سرمانخورد‪.‬‬      ‫همینجهتدویدتویخیابانوبها ّولینتاکسی‬

                                                                                      ‫گفت‪:‬دریا‪.‬‬
                                                     ‫راننده تاکسی سمند زرد رنگ قیژی نگه داشت‬

                                                                                        ‫وپرسید‪:‬‬
                                                     ‫کدام دریا‪.‬دریای خزر‪.‬خلیج فارس ‪.‬دریای‬
                                                     ‫عمان‪.‬تازه من تو را تا ترمینال م ‌یبرم و از آنجا‬

                                                                       ‫بهبعدبایدبااتوبوسبروی‪.‬‬

‫‪7 15‬‬  ‫ماهنامه کودک و نوجوان‬
   4   5   6   7   8   9   10   11   12   13   14