مصاحبه - من با خواندن کتاب، دنیای جدیدی را کشف میکنم
گفت و گو با النا حاجی یخچالی
هر کدام از آدمهای کتابخوان به روشی به خواندن کتاب علاقهمند شدهاند، تشویق یک معلم، کتابخوانبودن والدین و داشتن یک دوست کتابخوان چند نمونه از این روشهاست. کتاب برای بعضیها مثل یک دوست صمیمی و برای بعضیها دریچهای است به سوی شناخت و کشف دنیاهای جدید. «النا حاجییخچالی» یکی از دسته آدمهای کتابخوان است که خواندن کتاب را دریچهای میداند برای کشف دنیاهای جدید.
به همین بهانه گفتگوی کوتاهی با او انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
خودت را برای ما معرفی کن. در چه سالی و در کجا متولد شدی؟
من النا هستم، ۸سال دارم و در شهر تهران به دنیا آمدهام.
چه چیزی باعث شد به خواندن کتاب علاقهمند شوی؟
من با خواندن کتاب، دنیای جدیدی را کشف میکنم و احساس خوبی پیدا میکنم. همین باعث شد تا کتاب خواندن را دوست داشته باشم.
چه جور کتابهایی را بیشتر دوست داری؟
من به کتابهای تاریخی، کتابهایی که در مورد افسانهها باشد و کتابهای علمی که بتواند جواب سوالاتم را بدهد علاقه دارم
اولین کتابی که خودت به تنهایی خواندی را یادت هست؟
مجموعه «خودم میخوانم»، جزءاولین کتابهایی بودند که توانایی خواندنش را پیدا کردم.
کتابهایی که میخوانی را چطوری انتخاب میکنی؟
من معمولا در جشن لاکپشت پرنده شرکت میکنم و با کتابهای جدید آشنا میشوم و از بین آنها کتابهای مورد علاقهام را تهیه میکنم. اما چون خیلی به کتاب علاقه دارم به شهر کتاب و فروشگاههای کتاب هم سر میزنم. علاوه بر اینها سایت کتاب هدهد، انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و انتشارات ماهک هم کتابهای خوبی دارد که گاهی مادرم از آنجا هم برایم کتاب میخرد.
گویا عروسکی با نام «ابرک» داری که در فعالیتهای کتابخوانی همراهت است، از ابرک برایمان بگو.
من « ابرک» را طراحی کردم تا وقتی برای بچهها داستان میخوانم شادی را (با دستهای رنگین کمانیش) به آنها هدیه بدهد. راستش اول میخواستم یک کتابخانه خانگی درست کنم که بچههای دیگر هم از کتابهای من استفاده کنند، اما به خاطر کرونا فکر کردم شاید بهتر باشد با ابرک داستان کتابها را برای بچهها بخوانم.
از میان کتابهایی که تا الان خواندی کدام کتاب، یا کتابها را بیشتر دوست داشتی؟
کتاب «باشگاه کتابخوانی بانی» را دوست داشتم. چون خودم هم میخواهم همراه با ابرک، یک باشگاه کتابخوانی درست کنم.
اگر بخواهی به بچههای همسن خودت چند عنوان کتاب پیشنهاد بدهی، کدام کتابها را پیشنهاد میکنی؟
کتابهای فیل ماکارون، قول، نارول وژلی، داستانهای نیلی، در مدرسه ی کرمها چیزها را درس نمیدهند، مجموعه مارویین نارنجی و کتابهایی که استرید لیندگرن و ژاکلین ویلسون نوشتهاند هم خیلی خوب هستند.
آیا خودت هم تا حالا به فکر نوشتن یک کتاب افتادی؟
من از داستانپردازی خیلی لذت میبرم. بله من یک کتاب چاپ شده به اسم«غول کرهای» دارم. به جز این داستانهای زیاد دیگری هم دارم که چاپ هنوز نشدهاند.
موضوع کتاب «غول کرهای» در مورد چیست؟
موضوع کتابم درباره یک غول کنجکاو است که میخواهد به فضا برود تا ببیند کره زمین در فضا چه شکلی است در طی این تصمیم غول قصه با آدم کوتولهها آشنا میشود و داستان در پی اتفاقاتی که بین غول و آدمکوتولهها به وجود میآید پیش میرود.
ایده داستانها چگونه به ذهنت میرسد؟
معمولا در هنگام بازی یا گردش در طبیعت داستانهای مختلفی در ذهنم شکل میگیرد. به عنوان مثال داستان کتاب «غول کرهای» را وقتی داشتم با رنگها بازی میکردم، در ذهنم شکل گرفت.
تا جایی که از صحبتهای مادرت متوجه شدم اهل رفتن به موزه و تماشای تئاتر هم هستی. جالبترین موزهای که تاکنون رفتی و زیباترین تئاتری که دیدی کدام بوده است؟
بله من تئاترهای زیادی مثل آرزوهای یک موش کور،عموی عجیب بزرگ کوچیک من، مبارک و قالیچه پرنده را دیدهام. من از دیدن همه آنها بسیار لذت بردم از بین همه آنها تاتر «کارخانه شکلاتی» را خیلی دوست داشتم. درست است موزههای زیادی را هم دیدهام. بین همه آن موزهها «موزه کودکی ایرانک» و «موزه عروسکهای ملل» را بیشتر از بقیه دوست دارم.
شما یکی از همراهان پر و پا قرص شخصیت عروسکی «میراثک» هستی. از این همراهی برای ما بگو. چطوری با میراثک آشنا شدی و نظرت در مورد او چیست؟
روز جهانی کودک بود، که از مدرسه به خانه آمدم، مامانم به من «میراثک» را کادو داد.جالب بود از مامان پرسیدم این چه جور عروسکی است؟ چرا صورتش شبیه دست است ؟ مامانم در مورد میراثک برایم توضیح داد که میراثک میخواهد همه جاهای دیدنی ایران را به بچههای جهان معرفی کند و انگشتهای رنگی صورتش نشانه پنج قاره جهان و قلب صورتش نشان صلح و دوستی است. دو روز بعد (۱۸ مهرماه)، روز تولد میراثک بود.
برای همین من اولین سفرم با میراثک را شروع کردم و همراه با دوستم، میراثک را به موزه مورد علاقهام یعنی «موزه کودکی ایرانک» بردیم. بعد از آن سفرهای زیادی با میراثک رفتم. همرا با میراثک با جشنهای ایرانی و آثار تاریخی آشنا شدم. میراثک را به مدرسهام بردم و به همکلاسیهای هم معرفی کردم .مدتی میراثک خودم را به مدرسه پیشدبستانیم هم دادم تا بچههای بیشتری با او آشنا شوند. دوستی من با میراثک باعث شد تا دوستان جدیدی در شهرهای مختلف پیدا کنم. حتی یکبار در هواپیما یک میراثک چوبی کوچک به یک پسر از شهر تبریز کادو دادم و او را با میراثک آشنا کردم.
به جز مطالعه کتاب، اوقات فراغت خودت را چطور میگذرانی؟
کاردستی درست میکنم. مثلا به تازگی من یک خانواده خیالی را با کاغذ و چسب ساختم و با وسایل دور ریز برای آنها خانه، استخر، گلخانه و چیزهای دیگر ساختم. در واقع من دارم شهر خیالی خودم را با کاغذ میسازم.
به جز اینها من عاشق سفر هستم و الان که به خاطر کرونا رفتن به مسافرت سختتر شده، من به سفرهای خیالی میروم و با فرهنگ و افسانه و هنر و غذای کشورهای دیگر آشنا میشوم. دیگر اینکه خودم را با کارگاههای المر (فیل دوستداشتنی) سرگرم میکنم. در کنار همه این چیزها از آشپزی هم لذت می برم و پیشنهاد میکنم بچهها مجموعه کتابهای «آشپزی ملل» را بخوانند، چون خیلی جذاب است.
در حال حاضر چه آرزویی داری؟
من آرزو دارم زودتر موزهها باز شوند تا من به راحتی بتوانم به موزه بروم، تئاتر ببینم و سفر کنم.
گفتگوی ما با النا به اتمام میرسد. ما امیدواریم که آروزی النا هرچه زودتر برآورده شود.
«جیم تریلیس» معتقد است: هرچه بیشتر کتاب بخوانید، بهتر دریافت میکنید و هرچه بهتر دریافت کنید علاقهمندتر میشوید؛ هرچه علاقهمندتر شوید، بیشتر انجامش میدهید. به نظر میرسد «النا حاجییخچالی» جزء همین آدمهای کتابخوان است.
دختر ۸ سالهای که پس از خواندن و خواندن و خواندن بسیار خودش تصمیم گرفته با انجام فعالیتهای کتابخوانی و شاید در آینده نزدیک راهاندازی «باشگاه کتابخوانی ابرک» این کار را بیشتر و بیشتر انجام دهد و بچههای دیگری را با خود همراه کند. حال چنانچه تمایل داشتید با النا همراه شوید، پیشنهاد میکنیم به صفحه اختصاصی النا و ابرک، به آدرس زیر سر بزنید:
https://www.instagram.com/abrac_elena
در همینجا از سرکارخانم فدیا حسینی مادر مهربان و همراه النا تشکر میکنیم که امکان این گفتگو را برای ما فراهم کرد.